کوله ام رو از روی کاناپه برداشتم و رفتم به سمت آشپزخونه ، به به مامان خانم
چه سفرهای چیده. نون،پنیر،سبزی،کره،مربا،چایی و هر چی که فکرشو بکنید
.
_سالم مامان جونم صبح بخیر .
_سالم عزیزم صبح تو هم بخیر ، بیا بشین صبحونت رو بخور مرینت جان .
_چشم اومدم .
را ستی یادم رفت خودم رو معرفی کنم . من مرینت تهرانی هستم ۱۹ سال دارم(تعجب نکنین خب یه بارم تو تهران باشه دیگه-_-) و
فرزنده دوم خانواده هستتتم ، امروز برای اولین بار قراره برم دانشگاه خیلی
خوشحالم تا حالا دانشگاه رو از نزدیک ندیده بودم در ا صل دانشگاه ندیده ام
خخخ.
یک خواهر دارم به نام سارینا که خیلی خیلی دو ستش دارم، سارینا ٢٣سال شه و
الان داره برای دکترا میخونه (دلم میخواست خودمم باشم)
بازدید : 701
شنبه 11 مهر 1399 زمان : 1:37