loading...

♡~پادگان کفشدوزکی~♡

بازدید : 2933
سه شنبه 14 مهر 1399 زمان : 7:36

-اره ديدم ولي اينو بدون دنيا گرده تو امشب منو داغون کردي با غرورم بازي کردي ولي اين کارت
بي جواب نمي مونه نه من نفرينت نمي کنم ولي اون بالايي هوامو داره
اينو گفتم و اومدم بيرون انقدر داغون بودم که با آخرين سرعت ميرفتم ساعت3:40بود و توي
جاده پرنده پر نمي زد ولي نمي دونم چرا سرم گيج رفت و ماشين چپ شد
هر لحظه چشمام گشاد تر ميشد خداي من چقدر آدرین سختي کشيده اصلا فکرشو نمي کردم
- وقتي به هوش اومد فهميدم 1ساله توي کمام باورم نمي شد به مرور زمان همچي يادم اومد از
عشق متنفر نشدم نه اين دختر آدم من نبود آروم آروم همه چي رو فراموش کردم خوب شدم ولي
ديگه آدرین سابقي وجود نداشت آدرین ساده توي اون تصادف اون شب مرد همه چي داشت به
روال عادي پيش ميرفت که پارسال اتفاقي ديدمش اون اول منو نشناخت ولي بعد دلم
ميخواست برم ببينم از زندگيش راضيه يا نه رفتم ازش پرسيدم خودمو معرفي کردم اولش باورش
نشد منم خيلي تغير کرده بودم تعريف از خود نباشه ولي خيلي خوشتيپ تر شدم تا قبلا
ميدوني چي فهميدم فهميدم که از شوهرش طلاق گرفته و الان يه بچه یک سال و دوماهه داره(کی فکرش رو میکرد؟) ولي
شوهرش ميدوني کي............. بود لوکا بود
از چيزايي که ميشنيدم هر لحظه جا ميخوردم تا چه حد يه آدم ميتونه پست باشه باورم نمي شد
هيچيش برام قابل درک نبود يعني لوکا يه بچه ..........
بلند شدم و با تعجب به آدرین نگاه کردم
قهقه اي زد
آدرین:چرا اينطوري نگام ميکني وايسا تا بهت بگم بقيشو بخواب

شیشه چگونه کشف شد؟
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی